تحقیق صفحه ۱۴۵ مطالعات اجتماعی نهم

برای دریافت تحقیق بر روی لینک آبی رنگ بالا 👆👆 کلیک کنید

و یا در پایین گزینه ادامه مطلب را بزنید.


در این مقاله، تنها «ماهیت ‏حکومت در اسلام‏» و نتایجی که بر آن مترتب می‏شود، از دیدگاه عالم اندیشمند، شهید مرتضی مطهری، مطرح شده و بخش هایی از سخنان وی نقل می‏گردد. مقدمه متفکر فرزانه، شهید آیت الله مطهری رحمه الله در بسیاری از مباحث فلسفی، کلامی، فقهی و حقوقی، میراث ارزشمندی از خود به جای نهاده و هنوز بسیاری از آثار او، پس از ده‏ها سال، طراوت و تازگی خود را حفظ کرده و مورد استفاده محققان و اندیشمندان است. او خود درباره سمت و سوی تحقیقاتش می‏گوید: «این بنده هرگز مدعی نیست موضوعاتی که خودش انتخاب و درباره آنها قلمفرسایی کرده، لازم‏ترین موضوعات بوده است. تنها چیزی که ادعا دارد این است که به حسب تشخیص خودش از این اصل تجاوز نکرده که تا حدی که برایش مقدور است در مسائل اسلامی عقده‏گشایی کند و حتی‏الامکان حقایق اسلامی را آن چنان که هست، ارائه دهد.» (1) به همین دلیل، برخی از موضوعات که به برکت تاسیس نظام جمهوری 

بقیه مطلب در ادامه مطلب

در مورد این تحقیق نظر بدهید

اسلامی ایران، در فضای فرهنگی و سیاسی جامعه اسلامی و حتی جوامع دیگر مطرح شده و امروزه از لازم‏ترین موضوعات بشمار می‏آید، پیشتر دارای چنین لزومی نبوده از این رو، در آثار این متفکر اسلامی به تفصیل مورد بحث قرار نگرفته است. و در این میان، بحث «حکومت اسلامی و ماهیت آن، و نیز مباحث مربوط به آن از جمله مسائلی است که بدانها نپرداخته است. البته این مساله در لابلای مباحث مختلف، در آثار ایشان به چشم می‏خورد، اما آن گونه که سیره استاد در طرح مسائل بوده و بسا پس از مطالعه و تامل دقیق و طرح آن در جلسات مختلف و حلاجی و پاسخگویی به شبهات و سؤالات دست‏به قلم می‏برد، در مساله حکومت و مباحث پیرامونی آن وارد نشده است. بنابراین، نمی‏توان دیدگاهی جامع، منسجم و همه جانبه را در این موضوع به ایشان نسبت داد، اما همین مقدار هم که در آثار متعدد ایشان در این باره به چشم می‏خورد، مغتنم است و می‏تواند تا حدی افق فکری او را نشان دهد. در این مقاله کوتاه، تنها «ماهیت‏حکومت در اسلام‏» و نتایجی که بر آن مترتب می‏شود، از دیدگاه آن عالم اندیشمند مطرح شده و بخشهایی از سخنان وی نقل می‏گردد: ضرورت حکومت قبل از تبیین دیدگاه استاد در زمینه ماهیت‏حکومت، مناسب است «ضرورت وجود حکومت‏» در قالب پاسخ ایشان به یک شبهه مطرح شود. خوارج پس از ماجرای حکمیت، که فریب معاویه را خوردند، شعار «لاحکم الالله‏» سر دادند و حکمیت را از اساس منکر شدند. آنان گفتند: تنها خداوند حق حکم و حاکمیت دارد و ما در ماجرای حکمیت مرتکب گناه شده‏ایم و باید توبه کنیم. امام علی علیه السلام شعار آنان را سخن حقی خواند که از آن اراده باطل نموده‏اند. چون گرچه حکم و حکومت از آن خداست، اما بدیهی است که خداوند شخصا در میان مردم حکومت نمی‏کند. هر جامعه‏ای نیازمند حکومت است، چه خوب و چه بد. و از آنجا که نوع حکومت تاثیر فراوانی در سرنوشت جامعه و مردم دارد، اسلام نمی‏توانست نسبت‏به این مساله اساسی بی تفاوت باشد. از دیدگاه استاد شهید آیه مبارکه «یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته‏» (2) که در ماجرای غدیر نازل شد و پیامبر را مامور کرد تا ولایت علی بن ابی طالب را به مردم ابلاغ کند و آن حضرت را به ولایت نصب نماید، حاکی از اهمیت فراوان حکومت در فرهنگ اسلامی است و اگر حکومت مختل شود همه چیز دچار اختلال می‏شود. (3) ایراد استاد، با الهام از نهج البلاغه، به خوارج این بود که هر جامعه‏ای نیازمند امیر و حاکم است، چنانکه خوارج پس از مدتی فردی را از میان خود برگزیدند و با او بیعت کردند، با اینکه ابتدا تعیین حاکم را محکوم کرده و آن را مختص خدا می‏دانستند. حکومت اسلامی الهی و ولایی است شهید مطهری معمولا در هر مساله‏ای به بحث مقایسه‏ای میان مکتب اسلام و مکاتب دیگر می‏پرداخت و برجستگی‏های اسلام را نشان می‏داد. وی معتقد بود که «فلسفه‏های اجتماعی اسلام به مراتب مترقی‏تر از فلسفه‏های زندگی غربی است.» (4) در مساله حکومت نیز از تفاوت جوهری میان «حکومت در اسلام‏» و «حکومت در غرب‏» سخن گفته و با صراحت ابراز نموده است: «حقیقت این است که حکومت‏به مفهوم دموکراسی با حکومت‏به مفهوم اسلامی متفاوت است. حکومت اسلامی واقعا ولایت و سرپرستی است و در این ولایت رای و اراده مردم دخالت ندارد، نه از قبیل تفویض حق حکومت از طرف مردم است و نه از قبیل توکیل است، بلکه سلطه‏ای است الهی و واقعا ولایت و سرپرستی و قیمومت است و موضوع یک سلسله احکام شرعیه نیز هست.» (5) استاد در این عبارت به تفاوت جوهری میان ماهیت‏حکومت در اسلام و مفهوم آن در غرب تصریح کرده که می‏تواند آثار، پیامدها و فروعی داشته باشد و این آثار کم و بیش در تالیفات ایشان نمایان است. چنانکه نگاه مکتب تشیع را به مقوله حکومت، متفاوت از نگاه اهل تسنن ارزیابی می‏کند. شیعه بر این باور است که امامت از اصول دین است و دارای شؤون مختلفی است که یکی از آنها حکومت است. نباید امامت را مترادف با حکومت معنا کرد تا گفته شود: شیعه حکومت را انتصابی می‏داند و اهل سنت انتخابی و نظریه اهل سنت‏با نیازهای امروز بشر سازگارتر است! بلکه مساله این است که امام جانشین پیامبر در همه شؤون اوست; همان طور که در زمان پیامبر و با وجود آن حضرت، کسی از متصدی حکومت نمی‏پرسید، پس از پیامبر نیز، همان طور که مرجعیت دینی مردم با امام است و هدایت معنوی مردم را برعهده دارد، جامعه را نیز اداره می‏کند. (6)